کد مطلب:148539 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:149

مروان دشمن شماره ی یک اهل بیت و برخورد امام حسین با او
در زندگی سراسر درخشان امام حسین علیه السلام در موارد بسیار از مروان بن حكم، دژخیم ننگین بنی امیه، سخن به میان آمده و امام علیه السلام با او برخورد شدید داشته است.

مروان فرزند «حكم» پسرعموی عثمان، یك فرد قلدر، دیكتاتور، سنگدل، هتاك و نیرنگباز عجیبی بود و در دنیاپرستی و قدرت طلبی شهرت داشت. به عنوان مثال: در حكومت عثمان به قدری خود را به عثمان نزدیك كرده بود كه تنها بخششهای عثمان به او پانصد هزار دینار (مثقال طلا) بوده است. [1] .

او با این خوی استعماری هرگز نمی خواست حضرت علی علیه السلام و فرزندان او روی كار آیند و زمان امور رهبری را به دست گیرند، اینك به نمونه ای از پستی حسب و نسب و سایر خصوصیات او توجه كنید:

پدر مروان شخصی به نام «حكم بن ابی العاص» بوده است.

حكم بن ابی العاص شخصی بود كه تا توان داشت، پیامبر صلی الله علیه و آله را


استهزا و آزار می داد، به شیوه ی راه رفتن پیامبر صلی الله علیه و آله راه می رفت، تا مسخر كند و مردم را بخنداند، پیامبر صلی الله علیه و آله او را از مدینه تبعید كرد، راویان حدیث می نویسند:

او روزی بالای درخت خرما به خانه ی پیامبر صلی الله علیه و آله می نگریست، پیامبر صلی الله علیه و آله كمانی خواست تا او را هدف قرار دهد، او فهمید فرار كرد و روزی به پیامبر صلی الله علیه و آله اهانت كرد و گفت: «ای محمد از خدا بترس.»

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند تو و فرزندی كه در صلب تو است (اشاره به مروان) را لعنت كرده است آیا تو مرا به تقوا می خوانی با اینكه من تا سر حد عشق، با خدا پیوند دارم؟ [2] .

و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «هرگز دیدید معاویه بالای منبر است با شمشیر او را بزنید و اگر دیدید حكم بن ابی العاص بالای منبر است او را بكشید.»

او و پدرش در روایات به عنوان وزغ بن وزغ (سوسمار پسر سوسمار یا قورباغه پسر قورباغه» خوانده شده اند:

مادر حكم بن ابی العاص، زنی به نام «زرقاء» روسپی معروف زمان خود بوده است. [3] .

پیامبر صلی الله علیه و آله این پدر و پسر را به خاطر انحراف و تباهی شان، از مدینه به طائف تبعید كرد، این دو در طائف بودند، پس از پیامبر صلی الله علیه و آله از آنجا كه مروان پسر عموی عثمان بود، عثمان نزد ابوبكر و وساطت كرد كه


مروان پدرش را به مدینه بازگرداند، ولی پذیرفته نشد، در زمان خلافت عمر نیز وساطت كرد، پذیرفته نشد، تا وقتی كه خود بر مسند خلافت نشست مروان و پدرش را به مدینه بازگردانید.

و آنچه از مال و ثروت و اختیارات كه می خواست در اختیار مروان گذاشت.

خمس آفریقا را كه مطابق نقل جماعتی، صدهزار دینار بود در یك مجلس به مروان داد و مروان را وزیر نامه ها و مراسلات مخصوص خود گردانید.

در ماجرای تبعید ابوذر غفاری، از ناحیه ی عثمان فرمان صادر شد كه كسی ابوذر را بدرقه نكند، ولی علی علیه السلام و حسن و حسین علیه السلام و جمعی از اصحاب، ابوذر را بدرقه كردند، امام حسن علیه السلام با ابوذر سخن می گفت، مروان او را دید و صدا زد: «ای حسن مگر نمی دانی امیر مؤمنان (عثمان)سخن با ابوذر را ممنوع اعلام داشته است، اگر نمی دانی اكنون بدان.»

امام علی علیه السلام به مروان یورش برد، تازیانه اش را بین دو گوش اسب او زد و فرمود: «دور شو، خدا تو را به دوزخ افكند.» مروان ترسید و بازگشت، در حالی كه خشم او را فراگرفته بود نزد عثمان رفت و ماجرا را گفت. [4] .

روزی عایشه (همسر رسول خدا) به مروان گفت: خداوند پدرت


را لعنت كرده است و تو پاره و رشته ای از آن لعنتی هستی.

از آنجا كه مروان دشمن سرسخت علی و آل علی علیهم السلام بود وقتی كه مروان در جنگ جمل اسیر شد و او را نزد حضرت علی علیه السلام آوردند و گفتند این شخص با تو بیعت می كند، حضرت علی علیه السلام فرمود: «نیازی به بیعت او ندارم دستش دست یهودی است، اگر با دستش بیعت كند، با پشت خود به شكستن بیعت، اقدام می نماید، آگاه باشید او حكومت كوتاه مدتی خواهد یافت، همانند مقدار زمانی كه سنگی بینی خود را با زبانش پاك كند، او پدر قوچهای چهارگانه است و امت اسلام از دست او و پسرانش روزهای خونینی خواهند داشت.» [5] .

منظور از قوچهای چهارگانه پسران او عبدالملك، عبدالعزیز، بشر و محمد هستند كه بعدها عبدالملك به خلافت رسید و عبدالعزیز حاكم مصر شد، بشر والی عراق، محمد حاكم الجزیره گردید.

ابن ابی الحدید در شرح خطبه 73 نهج البلاغه می گوید: آنچه علی علیه السلام فرموده بود واقع شد، مروان در سن 65 سالگی به خلافت رسید و همه ی مدت خلافتش بیش از نه ماه نبود. در جنگ صفین، مروان پیشاپیش سپاه معاویه به جنگ با علی علیه السلام آمد. [6] .



[1] الغدير، ج 8، ص 286.

[2] سفينةالبحار، ج 1، ص 293.

[3] تتمه المنتهي، ص 53.

[4] سفينةالبحار، ج 1، ص 482.

[5] نهج البلاغه صبحي صالح، خطبه 73.

[6] مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 167.